تقدیم به خاک پای سلطان نجف :
شروع می کند از نو قلم به نام شما
مگر که بهره بگیرد دمی ز وام شما
چگونه اسم شما را بَرَم که وا مانده ست ...
قلم میان ترازوی عین و لام شما
فصاحت از کلمات شما به وجد آمد
بلاغت از نفس افتاد در کلام شما
و مصرعی که پر از نقطه ریزه خوار شده ست
و مصرعی که الف دارد از قیام شما
چنان مقابل خالق به خاک می افتید
که غبطه می خورد افلاک بر مقام شما
چنان رئوف که مثل پدر یتیمان را ...
چنان مهیب که لرزد زمین ز گام شما
و اوج تیغ شما را دگر که می فهمد
به جز کسی که خورد ضربت تمام شما
که رنگ می پرد از چهره ی اجل وقتی
که ذوالفقار برون آید از نیام شما
***
و اسم کوچک من لایق تخلص نیست
سکوت می کنم اینک به احترام شما
زمستان 88
- ۹۲/۰۷/۲۵
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.