مست آمد و دستی به دل ما زد و رفت
چون سنگ میان ره، به ما پا زد و رفت
گفتم که به اشک راه او بند آرم ...
تردید نکرد و دل به دریا زد و رفت
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.