سلوک تاک

وبلاگ شعر و ادب

سلوک تاک

وبلاگ شعر و ادب

درود
« تاک را ببین که چون گردباد به خود می پیچد و مستانه اوج می گیرد ...
و من چون تاک، سلوکم تویی، هرچند بسیار پیچ و تاب دارم »

در این وبلاگ به نشر و اشتراک گذاری تجربیاتم
در زمینه ی شعر و ادبیات
و خصوصاً در زمینه ی رباعی خواهم پرداخت
امید که رضایت دوستان را برآورم

آخرین مطالب
  • ۹۳/۰۱/۲۹
    دل

تشییع جنازه

شنبه, ۹ آذر ۱۳۹۲، ۰۴:۰۱ ب.ظ | احمد جاودان | ۰ نظر


برای غربت ام ابیها :

در پهنه ی شهر غم به راه افتاده

افلاک قدم قدم به راه افتاده

دنبال جنازه ی غریبی حتی ...

در کوچه سکوت هم به راه افتاده


مضمون

سه شنبه, ۵ آذر ۱۳۹۲، ۰۶:۳۶ ب.ظ | احمد جاودان | ۰ نظر


ای معنی محزون رباعی هایم!

باز آ! که تویی خون رباعی هایم

ابروی تو چارپاره هایم را وزن

چشمان تو مضمون رباعی هایم


آئینه

سه شنبه, ۵ آذر ۱۳۹۲، ۰۶:۳۴ ب.ظ | احمد جاودان | ۰ نظر


یا علی (ع):

بر سیل سیاه لشکری ها سد شد

آئینه ی بی واسطه ی ایزد شد

هر حرف که در نبود « محشر » گفتند

با ضربه ی ذوالفقار مولا، رد شد


بیت آخر

سه شنبه, ۵ آذر ۱۳۹۲، ۰۶:۳۱ ب.ظ | احمد جاودان | ۰ نظر


رفته ای عمری، ولی این جا معطر مانده است

دل از اینجا رفته، اما دیده ی تر مانده است

درد من را نیست درمانی به جز روز وصال

عالم از درمان درد کوچکم درمانده است

چشم بستم تا فراموشت کنم اما چه سود ...

خیسی اشک دو چشمم روی بستر مانده است

قاب عکس عاشقی افتاده کنج طاقچه

چایی جوشیده بر روی سماور مانده است

دوست دارم کوله بارم را ببندم تا سفر

دوست دارم پر بگیرم ... بیت آخر مانده است:

دل به دریا می زنم هر چند خود دریا دلم ...

در دل دریا ببین جسمی شناور مانده است

تابستان 88


توقع

سه شنبه, ۵ آذر ۱۳۹۲، ۰۶:۲۸ ب.ظ | احمد جاودان | ۰ نظر


چشم از تو شبی، اگرچه برداشت دلم

تا صبح فقط دیده به در داشت دلم

بردند اگرچه دیگرانم از یاد ...

لیک از تو توقعی دگر داشت دلم ...


تردید

سه شنبه, ۵ آذر ۱۳۹۲، ۰۶:۲۷ ب.ظ | احمد جاودان | ۰ نظر


مست آمد و دستی به دل ما زد و رفت

چون سنگ میان ره، به ما پا زد و رفت

گفتم که به اشک راه او بند آرم ...

تردید نکرد و دل به دریا زد و رفت


حسودها

سه شنبه, ۵ آذر ۱۳۹۲، ۰۶:۲۳ ب.ظ | احمد جاودان | ۰ نظر


وقتی به وجود، از عدم می آییم ...

سمت خودمان قدم ... قدم ... می آییم

حتی همه ی حسود ها معترفند ...

ما از همه بیشتر به هم می آییم


بهشت

پنجشنبه, ۳۰ آبان ۱۳۹۲، ۰۴:۲۹ ب.ظ | احمد جاودان | ۰ نظر


پیش کش به خاک آستان مقدس رضوی (ع):

تا شهر دل از حریمتان پل زده ام

وز داغ تمام راه را گل زده ام

حیف است بهشت بگذرد از نظرم ...

آن لحظه که بر ضریحتان زل زده ام


نا خلف

پنجشنبه, ۳۰ آبان ۱۳۹۲، ۰۴:۲۴ ب.ظ | احمد جاودان | ۰ نظر


من بی هدفم ... اگرکه عاشق نشوم

خالی ست کفم ... اگرکه عاشق نشوم

کار پدران من به جز عشق نبود ...

من ناخلفم اگرکه عاشق نشوم


راهزن

پنجشنبه, ۳۰ آبان ۱۳۹۲، ۰۴:۲۳ ب.ظ | احمد جاودان | ۰ نظر


تنها نه تمام اعتبارم را برد

با برق خود آرام و قرارم را برد

چشمان تو عین راهزن های کویر ...

آمد همه ی دار و ندارم را برد