یا صاحب الزمان (عج):
شرمنده که در گناه کثرت زده ایم
مایی که دم از عشق و محبت زده ایم
اما همه در مهدیه ی دل هامان ...
با آمدن تو طاق نصرت زده ایم
یا صاحب الزمان (عج):
شرمنده که در گناه کثرت زده ایم
مایی که دم از عشق و محبت زده ایم
اما همه در مهدیه ی دل هامان ...
با آمدن تو طاق نصرت زده ایم
عجل الله تعالی فرجک :
دوباره ی ضربه ی نبضم شتاب می گیرد
تمام جان مرا اضطراب می گیرد
اگر ز راه بیاید سوار تنهایی
هلال ماه برایش رکاب می گیرد
اگر که ماه رخش باز پرتو افشاند
ز چشم عالمیان رنگ خواب می گیرد
« ستاره ای که درخشید و ماه مجلس شد »
اگر که جلوه کند آفتاب می گیرد
بگو تو، کیست؟ جواب سوال چندین قرن
که هر سوال کنارش جواب می گیرد
و کیست او که هرآنجا که می گذارد پای
به یک دو لحظه شمیم گلاب می گیرد
تمام هفت فلک - چون به کعبه تکیه زند -
قیام قامت او را به قاب می گیرد
...
خدا کند که بیاید ... که حق دریا را
یقین بدین ز گلوی سراب می گیرد
بهار 89
کوریم و در آفتاب ماندیم آقا!
چون پرسش بی جواب ماندیم آقا!
شرمنده که جمعه مثل ساعت ما نیز ...
تا لنگه ی ظهر خواب ماندیم آقا!
یا صاحب الزمان (عج):
شب، طفل سپاه ره نوردان شماست
حتی خود ماه هم ز مردان شماست
قانون طبیعت جهان سیری چند؟!
خورشید هم آفتاب گردان شماست
شکایتی از خودمان:
هر جمعه ز هجر ناخوشیم آقا جان!
تا ظهر کنار بالشیم آقا جان!
عمری ست به جای انتظار فرجت
قلیان دو سیب می کشیم آقا جان!