سلوک تاک

وبلاگ شعر و ادب

سلوک تاک

وبلاگ شعر و ادب

درود
« تاک را ببین که چون گردباد به خود می پیچد و مستانه اوج می گیرد ...
و من چون تاک، سلوکم تویی، هرچند بسیار پیچ و تاب دارم »

در این وبلاگ به نشر و اشتراک گذاری تجربیاتم
در زمینه ی شعر و ادبیات
و خصوصاً در زمینه ی رباعی خواهم پرداخت
امید که رضایت دوستان را برآورم

آخرین مطالب
  • ۹۳/۰۱/۲۹
    دل

۵ مطلب با موضوع «مذهبی :: حضرت اباالفضل (ع)» ثبت شده است

مقصود

پنجشنبه, ۱۷ بهمن ۱۳۹۲، ۰۶:۱۴ ب.ظ | احمد جاودان | ۰ نظر


یا کاشف الکرب عن وجه الحسین (ع):

از اشک مدام سیر شد چشمانت

 در محبس خون اسیر شد چشمانت

 وقتی که تو بودی و به دندانت مشک ...

 مقصود هزار تیر شد چشمانت


فرات

چهارشنبه, ۲۲ آبان ۱۳۹۲، ۱۱:۰۸ ق.ظ | احمد جاودان | ۰ نظر

تقدیم به سقای کربلا:

پا در رکاب ساقی و بی تاب شد فرات

از هرم سوز تشنگی اش آب شد فرات

از ره رسید، جاذبه اش آب را کشید

مجذوب روی ساقی جذاب شد فرات

زمزم به دور ساقی و لبیک بر لبش

کرد آن قَدَر طواف که گرداب شد فرات

آمد قمر میان دل آب و رخ گشود

نور آن قدر فشاند که مهتاب شد فرات

دستان خود قنوت گرفت و دوچشم بست

شد مِهر، مُهر سجده و محراب شد فرات

سقا شروع کرد به نجوا برای آب

آنقدر گفت تا به برش خواب شد فرات

مشتی ز آب ریخت به کام فرات و رفت

از برکتش ببین که چه سیراب شد فرات ... 

::: 

آزاد شد شریعه ... کسی لب نکرد تر

آخر ز خون دل همه خوناب شد فرات

محرم 1430 ، دی ماه 87


مأیوس

چهارشنبه, ۲۲ آبان ۱۳۹۲، ۱۱:۰۱ ق.ظ | احمد جاودان | ۰ نظر

یا اباالفضل العباس (ع):

آن دم که موج انداخت اقیانوس در آب

افلاک از حسرت کشید افسوس در آب

از هر طرف هرم عطش تا عرش می رفت

گویی که پا بنهاده یک ققنوس در آب

وقتی که عکس ماه روی آب افتاد

خورشید شد چون پرتو فانوس در آب

از دور و از نزدیک ماهی ها رسیدند

تنها برای لحظه ی پابوس در آب

تا آب خود را تا به زانویش رسانید

شد جلوه گر از هر نظر طاووس در آب

:::

خورشید بی رحمانه تر بر دشت بارید

وقتی که گردید از لبش مأیوس در آب


اقیانوس

چهارشنبه, ۲۲ آبان ۱۳۹۲، ۱۰:۵۷ ق.ظ | احمد جاودان | ۰ نظر

آب شد محصور چنگ لشکر منحوس ها

در نگاهت شعله ور شد قامت ققنوس ها

ای که اذن چشمه و باران به یک پلک تو بند ...

می خورند آب از سرانگشت تو اقیانوس ها

سایه ی آن قد و بالا تا به روی خیمه هاست

نشکند دست حرامی حرمت ناموس ها

شد فزون از رفتنت دلشوره ی دریادلان

روی لب ذکر حرم «یا نور» و «یا قدوس» ها

در لباس رزم آنسان می درخشیدی که بود

ماه و خورشید فلک پیش تو چون فانوس ها

می بری تا دست بر تیغت مجسم می شود

پیش چشم دشمنان کافرت کابوس ها

پا که بردی در رکاب و ذکر تکبیرت به لب

ناامیدی پر کشید از دیده ی مأیوس ها

***

در میان نخل های سوخته لبریز شد

تیرها را بر بلندای قدت پابوس ها


سرفراز

پنجشنبه, ۱۶ آبان ۱۳۹۲، ۰۲:۱۵ ب.ظ | احمد جاودان | ۰ نظر


تقدیم به علمدار باوفای کربلا:

آوای کودکان حرم تا فلک پُر است

در خیمه ها طنین «عموجان کمک» پر است

سویی امان دشمن و سوی دگر فرات

ای سرفراز! دشت بلا از محک پر است

پا در رکاب بردی و دلشوره چیره شد

لب ها ز «اِن یکاد» و «الهُ معک» پر است

 این ها کویر روی کویرند ... خود ببین   

ای تشنه تر ز دشت، لبت از ترک پر است

می خواستی در آب ببینی حسین را ...

این شد که دست گرمت از آب خنک پر است

صد زخم روی پیکر و صد زخم روی دل

حالا که آب ریخت ... تمام از نمک پر است

افتادی و چه عطر خوشی آمد از جنان

از اشک چشم وارث باغ فدک پر است

یک بار گفتی و همه جا هست ... تا ابد،

... در گوش ها صدای «برادر کمک» پر است