میلاد حضرت امیرالمؤمنین(ع) :
با آمدنش پر از ملک شد کعبه
شایسته ی رشک نه فلک شد کعبه
آنگونه گرفت زهر چشم از بت ها ...
کز هیبت او زهره ترک شد کعبه
میلاد حضرت امیرالمؤمنین(ع) :
با آمدنش پر از ملک شد کعبه
شایسته ی رشک نه فلک شد کعبه
آنگونه گرفت زهر چشم از بت ها ...
کز هیبت او زهره ترک شد کعبه
مابین زمین و عرش پیوند کشید
دستی که تورا دست خداوند کشید
تردید ندارم خبر آمدنت ...
بر صورت کعبه نقش لبخند کشید
برای ولادت مولا علی (ع):
آمد خبری ... گوش خودش را وا کرد
گویی لب خاموش خودش را وا کرد
از دور به پیشوازت آمد کعبه ...
آن لحظه که آغوش خودش را وا کرد
زبان حال حضرت صدیقه کبری (س):
.
با آنکه تکیده ام توانم دادی
با آمدنت دوباره جانم دادی
از بین تمام مردم شهر فقط ...
ای مرگ، تو روی خوش نشانم دادی
پیشکش به خاک پای مولا علی (ع):
تا کیسه ی آفتاب بر دوش گرفت
ترس از شب کوچه های خاموش گرفت
این دست همان بازوی خیبرکَن بود ...
وقتی که یتیم را در آغوش گرفت
یا علی (ع):
بر سیل سیاه لشکری ها سد شد
آئینه ی بی واسطه ی ایزد شد
هر حرف که در نبود « محشر » گفتند
با ضربه ی ذوالفقار مولا، رد شد
مبهوت امیرم، اشک شوقم جاری ست
من خمّ غدیرم اشک شوقم جاری ست
از بس که قدم های علی برکت داشت
با آنکه کویرم اشک شوق جاری ست
خورشیدِ فلک، سبقه ز مهتاب گرفت
چشمان کویر را ز شوق آب گرفت
دستان تو و نبی ... عجب تصویری !
آن لحظه که آسمان تو را قاب گرفت
احمد ز فروغ احدی پر شده بود
آیینه ز نور ایزدی پر شده بود
سرتاسر دشت با تولای علی ...
از عطر گل محمدی پر شده بود
وقتی که خروش «نور» و «فرقان» گل کرد
در پهنه ی دشت بوی ریحان گل کرد
می خواست که خار چشم دشمن بشود
بر دست نبی تمام قرآن گل کرد