یا موسی بن جعفر (ع):
تا نور به «ربّنا»یتان می افتد
دل ها همه در هوایتان می افتد
تا اینکه نگاه مرحمت اندازید!
زنجیر به دست و پایتان می افتد
یا موسی بن جعفر (ع):
تا نور به «ربّنا»یتان می افتد
دل ها همه در هوایتان می افتد
تا اینکه نگاه مرحمت اندازید!
زنجیر به دست و پایتان می افتد
از آنسوی بیکرانه تا می آیی ...
یکراست سراغ دل ما می آیی
ای اشک ! بگو تو را کجا دیده دلم ...
کاینقدر به چشمم آشنا می آیی
ولادت مولا علی (ع):
مابین زمین و عرش پیوند کشید
دستی که تورا دست خداوند کشید
تردید ندارم خبر آمدنت ...
بر صورت کعبه نقش لبخند کشید
دیر آمدی و دل نگرانم کردی
دلواپس و بی تاب و توانم کردی
حالا که رسیده ای نفس تازه مکن ...
ای مرگ بیا که نیمه جانم کردی
از خام ترین خامه ... تقدیم تو باد
این پر ز غلط چکامه ... تقدیم تو باد
بعد از تو بدان که زندگی ممکن نیست ...
این مهر و شناسنامه تقدیم تو باد
با خلق که مشکلی ندارد دل من
دریاست ... که ساحلی ندارد دل من
گفتی چه دل پاک و زلالی داری ...
تقدیم تو قابلی ندارد دل من
یادآور رنج و زجر و دردی ای عشق
با حال خراب ما چه کردی ای عشق؟
رفتی و به حال خود رهایم کردی ...
صدسال سیاه برنگردی ای عشق
السلام علیک یا علی ابن موسی الرضا (ع) :
از دور به مرقد شما خیره شدم
بر رأفت بی حد شما خیره شدم
خورشید به چشم های من بی رنگ است ...
از بس که به گنبد شما خیره شدم
از این دل خو گرفته با درد بگو!
از اشک غرور افکن یک مرد بگو!
ای مایه ی هرچه تیره بختی! ای عشق!
با قسمت من چه می شود کرد؟ بگو!
ای جان! قفس کالبدم را بشکن
این «من» که بدون او شدم را بشکن
در آینه من نه اینم و این نه منم ...
ای خود خود بیخودم! خودم را بشکن