دعای باران 1
برای دعای باران امام رضا (ع) :
با اشک تو بغض در شفق جاری شد
در رگ رگ برگ ها رمق جاری شد
آنقدر که ابر ها دویدند پی ات ...
وقتی که رسیدند ... عرق جاری شد
برای دعای باران امام رضا (ع) :
با اشک تو بغض در شفق جاری شد
در رگ رگ برگ ها رمق جاری شد
آنقدر که ابر ها دویدند پی ات ...
وقتی که رسیدند ... عرق جاری شد
تقدیم به پیشگاه امام هشتم (ع) :
سر پناه من است بی تردید چتر مژگان چشم های شما
می نهم سر - اگر اجازه دهید - عاشقانه به زیر پای شما
همه شب ماه می خورد حسرت، که چرا در حرم ندارد راه
روز ها مهر کم ز فانوسی ست، پیش آن گنبد طلای شما
با دلی پر ز شور آمده ام، که من از راه دور آمده ام
من به عشق شما شدم عازم، من سفر کرده ام برای شما
چِقَدَر خوب و آشنا هستید، که شما حضرت رضا هستید
کمکم می کنید آقا جان! که رضایم شود رضای شما ؟
نشدم حیف! مثل آهویی که شما ضامنم شوید ولی ؛
کاش می شد کبوتری باشم، بین آن صحن باصفای شما
دوست دارم کنارتان باشم، تا که من جان نثارتان باشم
هر چه دارم هر آنچه من هستم، هیچ باشد ولی فدای شما ...
21 رمضان 88
برای شهادت مولا علی (ع):
شد تازه غم قدیم ها بار دگر
داغ دل یا کریم ها بار دگر
گشتند یتیم با سفر کردن او
آن شب همه ی یتیم ها بار دگر
یا صاحب الزمان (عج):
شب، طفل سپاه ره نوردان شماست
حتی خود ماه هم ز مردان شماست
قانون طبیعت جهان سیری چند؟!
خورشید هم آفتاب گردان شماست
شکایتی از خودمان:
هر جمعه ز هجر ناخوشیم آقا جان!
تا ظهر کنار بالشیم آقا جان!
عمری ست به جای انتظار فرجت
قلیان دو سیب می کشیم آقا جان!
برای غربت مولا علی (ع):
آن مرد که عرش بود بر شانه ی او
افتاد به چنگ شعله پروانه ی او
دیروز که می کَند در خیبر را ...
امروز که می سوخت در خانه ی او ...
پیشکش به خاک قدم ضامن آهو علی ابن موسی الرضا (ع) :
کمان بردار از ابرو، بکش تیر از دو چشمانت
ببین آهوی وحشی را، زمین گیر از دو چشمانت
دل مسکین من افتاد زیر گنبدی زرّین
همانجایی که جاری بود اکسیر از دو چشمانت
نگاهم چون دخیلی بر ضریحت خیره می ماند
مگر چشمان خیسم می شود سیر از دو چشمانت
اگر سوی حرم هی می روم، هی باز می گردم ...
شدم چون کفتر جلدی نمک گیر از دو چشمانت
نه با دست و نه با ابرو، که با چشمت اشارت کن
یقین بی پرده فرمان می برد شیر از دو چشمانت
به یک پلک تو صبح و شام معنا می شود، آری!
که می گیرند صبح و شام، تأثیر از دو چشمانت
نگاهی کن از سر تا به پا شرمنده خواهد شد
غلام پای تا سر جرم و تقصیر از دو چشمانت
تابستان 88
نذر حضرت ثامن الحجج (ع):
دوری از گرمای مهرت کم کم آبم می کند
دور بودن از بهشت آری عذابم می کند
با شراب جنه المأوا تو آبادم مکن!
آب سقاخانه ات وقتی خرابم می کند
ذره ای سردرگمم بازیچه ی دست نسیم
آمدن در سایه سارت آفتابم می کند
جذبه ی گنبد میان صحن آزادی اسیر ...
بی خود از خود بین صحن انقلابم می کند
خنده های زائرت لبریز طعم زعفران ...
اشک او سرشار از عطر گلابم می کند
هر زمان سر می گذارم روی سنگ سرد صحن
بالش بال ملائک گرم خوابم می کند
آنکه با نالایقی هایم پناهم داده بود
حال چون بازآمدم آیا جوابم می کند؟!